فاطمه شعبانی : آن روزها که دسترسی به کتاب و کتابخانه به این راحتیها نبود ، در شبهای بلند زمستان در
شب نشینی ها، افراد باسواد خانواده بالای کرسی مینشستند و کتاب به دست باصدای
بلند داستان ویس و رامین و امیر ارسلان نامدار و شهرزاد را میخواندند و همه
خانواده سرتاپاگوش به قصه های شیرینش گوش میدادند. این روزها با وجود کتابخانه
های عمومی درسطح شهر و این همه قشر دانشجو ودانش آموز درسطح کشور ، سرانه مطالعه در کشور
به زیر 2 دقیقه رسیده و این آمار به نسبت سرانه جهانی بسیار تاسف آور است. در آستانه
روز کتاب و کتابدار به سراغ «مصطفی رحماندوست» شاعر و نویسنده برجسته کودکان رفتیم
ودرباره کتاب و کتابخوانی کودکان نوجوانان گفتیم و شنیدیم .
این روزها حال
و روز ادبیات کودکان و نوجوانان چگونه است؟
بد مثل وضعیت اقتصادی
کشورمان! دکتر ژیواگو میگوید: وقتی فقر از دری وارد میشود معلم موسیقی از در
دیگر خارج میشود! با حساب اینکه ما مردمی کتاب نخوان هستیم و کتاب در سبد خرید
خانواده های ما جایی ندارد. ما به طورتقریبی 30 میلیون کودک و نوجوان داریم درحالی که تیراژ
کتابهای ما به هزار نسخه رسیده است و این آمار نشان میدهد که حال و روز کتابهای
ادبیات کودک و نوجوان اصلا خوب نیست.
شاید یکی از
دلایلش وجود شبکه های مجازی و بازیهای رایانه ای باشد که دیگر بچه ها تمایلی به خواندن
کتابهای شعر و داستان ندارند؟
این فرضیه غلط
است! بچه ها قبل از این هم تمایلی به مطالعه نداشتند و خواندن و مطالعه در بچه های
ما نهادینه نشده بود؛اصلا خانواده ها لذت کتاب خواندن را به بچه ها منتقل نکرده
بودند همانطور که حفظ طوطی وار شاهنامه و حافظ را انتقال دادند اما کتاب خواندن را
منتقل نکردند. مشکل از شبکه های مجازی نیست مشکل از جای دیگر است.
مشکل اصلی این
است که کتاب خواندن نهادینه نشده است. ما از عقب مانده ها درکتاب و کتابخوانی
هستیم. در کشورهای دیگر رسانه های بدون فیلتروجود دارد اما چرا مردم آنجا مردم کتابخوان
هستند؟. درکشور ما سطح مطالعه پایین است و فرهنگ مطالعه نیست وگرنه خیلی ارتباط به
شبکه های مجازی ندارد. خانواده ها باید در بدو تولد برای بچه ها کتاب بخوانند و اطمینان
داشته باشند که بچه می فهمد و بچه ای که برایش کتاب بخوانند کتاب خوان میشود.
چکار کنیم بچه
هایمان به شعر و داستان ودر کل کتاب علاقه مند شوند ؟
به نظر من باید
کتاب خواندن تبدیل به یک پز اجتماعی شود همانطور که کلی هزینه می کنیم و لباس برند
میخریم و میپوشیم که به دیگران پز بدهیم، همانگونه که بچه هایمان شعر حافظ را از
حفظ میکنند تا درجمع فامیل بخوانند و پز بدهیم و کلی هزینه معلم موسیقی میکنیم
تا بچه مان مثلا آهنگ تولد تولد را بنوازد و خودش را به دیگران نشان یدهد باید
کتاب خواندن را هم تبدیل به یک پز اجتماعی کنیم آن زمان میتوانیم امیدوارباشیم که
مردمان کتابخوان شوند.
شاید قسمتی هم
برمیگردد به نویسندگان و شاعران، بسیاری از نویسندگان و شاعران دغدغه های کودکی
خود را می نویسند و این برای مخاطب امروزی قابل لمس نیست و بچه های نسل جدید نمی
تواند همذات پنداری کنند دنیای مورد علاقه بچه های جدید دنیای تخلیل و فانتزی است
دنیای دی جی مون ها. نویسندگان به بهانه کودک می نویسند نطر شما چیست؟
جایی گفتم من
میدوم تا به گرد پای کودکان برسم، بچه ها که نمیتوانند برای خودشان بنویسند
ماباید برای آنها بنویسم. نویسنده ای که برای کودکان مینویسد نمی تواند از کودکی
خودش غافل شود و اصول کودکی در همه کشورها و زمانها عوض نمیشود مثل خیال پردازی،
فانتزی. اصل کودکی از ماجرا و خیال نشات می گیرد. نویسنده کودک باید برپایه اصول
کودکی کتاب بنویسد. باورکنید ماهم از فانتزی لذت میبردیم اما در اختیارمان نبود. آن
زمان تنوع کافی برای انتخاب وجود نداشت. درست است که سلیقه ها عوض شده ما قرمه
سبزی را دوست داشتیم اما نسل جدید پیتزا دوست دارد اما اگر قرمه سبزی هم خوب درست شود
برای این نسل به اندازه پیتزا طالب دارد.
به نظر میرسد
دیگر مثل قدیم شعرهای قشنگی مانند صددانه یاقوت خلق نمی شود، بچه های این
نسل شعرهایی ندارند که بعدها برایشان نوستالژی شود و در زمان ما شعرهای ماندگار
بیشتری گفته می شد؟
مقداری خاطرات
نوستالژی ما است که به شعرهای زمان کودکی مان زیبایی می بخشد. ببینید با همان
موادی که مادرتان آبگوشت درست میکرد شما هم آبگوشت درست میکنید اما باز میگویید
آبگوشت مادر یک چیز دیگر بود؛ مادر و دوران کودکی ما جمع میشود اصلا همه چیزهای
کودکی قشنگ است برای همین هم حس میکنیم شعرهای دوران کودکی ما قشنگ تر بود. در
حالیکه امروز ادبیات کودکان پیشرفت کرده است و ما شاعران و نویسندگان خیلی خوبی
داریم که شعرها و داستانهای بسیار خوبی برای بچه های نسل جدید خلق میکنند اما تردید
نیست که بچه ها کتابخوان نیستند.